سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش خود را به نادانی و یقینتان را به شکّ تبدیل نکنید و چون دانستید، عمل کنید و چون یقین کردید، اقدام کنید . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :90
بازدید دیروز :144
کل بازدید :342347
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/9/2
7:56 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[102]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

اگر روزی می خواستم حقوق بشر را بنویسم چنین می نوشتم :آزادی حق (( حس گرهای )) ما و یا (( گیرنده های )) ماست و در مقابل انتخاب حق (( عمل کننده ها )) و (( اثرگذارهای )) ما می باشند در این صورت این سئوال مطرح می شود که آن چه نیرویی است که می تواند آزادی و انتخاب را به ما عطا کند یکی از متفکران قرن بیستم می گفت : آن کس که نمی خواهد حقیقت را بشنود از هرکری ، کرتر است .معنی این جمله آن است که آزادی تنها و همیشه از سوی قدرت های بیرونی مورد هجوم قرار نمی گیرد بلکه قدرت اصلی و مهم محدود کننده آزادی در درون ماست این ماییم که به دلایل مختلف آزادی اخذ اطلاعات را از خود سلب         می کنیم اما چگونه ؟

   انسان از خود بیگانه مهم ترین ویژگی خود را آن گاه آشکار می کند که دقیقا جای این دو حق را معکوس      می کند یعنی اطلاعات را انتخاب می کند و آن گاه توقع دارد هر کاری که دلش می خواهد انجام دهد یعنی اثر گذاری هایش را آزاد می گذارد او که اسیر نیروهایی خاص در درون خود شده است هر اطلاعاتی که ساختار امنیت پایدار ذهنی اش را مورد هجوم قرار می دهد نفی می کند پیامد این حذف بحران زا چیزی جز رها سازی آنارشیک عمل کننده ها نیست .

اما چه نیروهایی می توانند نظام زاینده آزادی واقعی را در میان دو دستگاه مهم گیرنده ها و عمل کننده های ما تخریب کنند ؟

اینان را می توان به سه گروه مهم تقسیم کرد در قلمرو سیاسی دو نیروی زور و ترس ( یکی از بیرون و دیگری از درون ) این نقش را بازی می کنند زور می تواند ذهن یعنی این مهم ترین عامل پیوند میان این دو را دچار ترس کند و ترس که حضورش تابعی از حضور زور است آدمی را وادار به بروز رفتاری دو گانه می کند او در حضور عامل زور و طبعا هراس آور ،                    عمل کننده ها ی خود را وا می دارد تا آنچه را که عامل زور می خواهد انجام دهند اما به محض غیبت عامل زور این روند معکوس می شود یعنی عمل کننده ها تبدیل به عوامل مخرب و آنارشیک می شوند در این شرایط تنها آن گروه از اطلاعات انتخاب می شوند که می توانند به عنوان عناصر اصلی توجیه هیچ انگارانه همین اعمال آنارشیک تلقی گردند پس آن مدیری که روابط خود را با کارکنانش در مدار نظم حاصل از زور و ترس قرار می دهد باد می کارد و طوفان درو می کند در قلمرو اقتصاد نیز زوج نیروهای پول طمع وارد میدان می شوند تفاوت طمع با ترس در این است که ترس موجب تهی شدن فرد از تحرک می شود و سرانجام او را در گرداب

اعمال آنارشیک رها می سازد اما طمع فرد را به تحرکی وا می دارد که حاصلش دستیابی به همان قدرتی است که این قدرت را پدید می آورد به همین دلیل خروج از عصر سیاست ( پیش از انقلاب صنعتی ) و ورود به عصر اقتصاد سیاسی ( عصر مدرن ) توانست زمینه را برای نوعی تحرک استعلایی مادی در زمینه ای از رقابت فراهم سازد برای اولین بار نیروی طمع بر ترس فائق شد و اولین سوداگران انقلاب صنعتی به راستی طمع کاران شجاعی بودند .

دست آخر در فرهنگ دو نیروی اصلی عبارتند از تحلیل استدلالی و انتقادی ، هر فرهنگی اطلاعات خود را از طریق همین دو نیرو به آگاهی یا فرمان بدل می کند فرهنگ جزم شده فاقد نیروی تحلیل انتقادی است بنابراین اسیر جزمیت و بی استدلالی خود می شود این جزمیت با هر نوع اطلاعاتی که ناتوان از تحلیل آنها باشد مقابله می کند و از ورود آنها به حیطه ذهنیت فعال خود جلوگیری می کند هر فردی در این نوع فرهنگ تنها می تواند ناظر بر واژگونی حق طبیعی خود باشد او که اسیر ترس و طمع شده است گیرنده های خود را محدود و در مقابل اثرگذاری های خود را آزاد می گذارد و به دین ترتیب حق طبیعی او از دست می رود .


93/5/6::: 5:50 ع
نظر()